جدول جو
جدول جو

معنی توده کردن - جستجوی لغت در جدول جو

توده کردن
(اِ شُ دَ)
چون تلی ساختن، مانند خرمن جو و گندم و مانند آن. (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تپه کردن. پشته کردن. تل کردن. انباشته کردن. جمع کردن و فراهم ساختن چیزی:
چو توده همی کرد زر و گهر
بها برگرفت آن خر چاره گر.
فردوسی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 461).
بفرمود شاه جهان تا سلیح
بیارند تیغ و سنان و رمیح
ز برگستوان و ز رومی کلاه
یکی توده کردند تا چرخ ماه.
فردوسی.
ببردند پیشش گروهاگروه
یکی توده ای کرده بر سان کوه.
فردوسی.
خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم.
فرخی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 461).
جود او را به خواب دیدم دوش
پیش او توده کرده زیور و زر.
فرخی.
گهی شب روز کردم زآن دو عارض
گهی گل توده کردم زآن دو رخسار.
فرخی.
یکی غله مردادمه توده کرد
زتیمار دی خاطر آسوده کرد.
سعدی (بوستان).
رجوع به توده ودیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
توده کردن
تتراكم
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توده کردن
Mass
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
توده کردن
massifier
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
توده کردن
জমা করা
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
توده کردن
جمع کرنا
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به اردو
توده کردن
kitlelemek
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
توده کردن
kuunganisha
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
توده کردن
masificar
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
توده کردن
massieren
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
توده کردن
масувати
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
توده کردن
masować
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
توده کردن
聚集
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به چینی
توده کردن
massificar
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
توده کردن
massificare
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
توده کردن
masseren
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
توده کردن
собирать
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به روسی
توده کردن
รวม
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
توده کردن
mengumpulkan
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
توده کردن
जमा करना
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به هندی
توده کردن
להמונים
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به عبری
توده کردن
集める
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
توده کردن
모으다
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوده کردن
تصویر پوده کردن
تخمه کردن، فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوده کردن
تصویر پوده کردن
ثقل کردن، رو دل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
پرداختن به
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
Heed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
обращать внимание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
beachten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
звертати увагу
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
zwracać uwagę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
注意
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
prestar atenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
prestare attenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
prestar atención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی